-
الو خونه خدا...
پنجشنبه 17 دیماه سال 1388 19:32
الو ... الو ... سلام کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟ یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده . بگو من میشنوم . کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ... هر چی میخوای به من بگو قول...
-
واما عشق...
دوشنبه 14 دیماه سال 1388 23:37
این عقاب در بالاترین قله عقل لانه ساخته و در بلندترین ارتفاعات ممکن پرواز می کند. عقل در سیطره اوست. عقل در زیر بالهای عشق همانند قطره ای است در برابر دریا. عقل در برابر عشق همانند طفل چند ماهه ای است که مادر تمام زیر و بم آن را می داند و در نظر عشق، عقل چیزی برای عرضه ندارد. رسیدن به عشق واقعی و خالص کار هر کسی نیست....
-
می توانی...
پنجشنبه 10 دیماه سال 1388 23:53
به دنیا پا نهاده ای درست مانند : کتابی باز ، ساده و نا نوشته باید سرنوشت خود را رقم بزنی ، خود و نه دیگری چه کسی می تواند چنین کند ؟ چگونه ؟ چرا ؟ به دنیا آمده ای همچون یک بذر زاده شده ای می توانی همان بذر بمانی و بمیری ، اما می توانی گل باشی و بشکفی، می توانی ، درخت باشی و ببالی . "اوشو"
-
قطاری به مقصد خدا...
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 23:04
قطاری که به مقصد خدا می رفت لختی در مقصد دنیا توقف کرد و پیامبر رو به جهانیان کرد و گفت: مقصد ما خداست. کیست که با ما سفر کند؟ کیست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟ کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن؟ قرن ها گذشت اما از آن بی شمار ادمیان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود. در...
-
یا حسین...
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 00:00
امام حسین علیها سلام بیشتر از آب تشنه لبیک بود افسوس که به جای افکارش زخمهایش را نشان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی معرفی کردند "دکترشریعتی"
-
عشق...
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 22:57
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس سند عشق به امضا شدنش می ارزد گرچه من تجربهای از نرسیدنهایم کوشش رود به دریا شدنش می ارزد کیستم ؟باز همان آتش سردی که هنوز حتم دارد که به احیاء شدنش می ارزد با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم به همان لحظهی بر پا شدنش می...
-
مولای من...
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 22:49
خدایا رحتمی کن تا ایمان نام و نان برایم نیاورد! قوتم بخش تا نانم و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم ! "دکتر شریعتی"
-
اتاق دل...
سهشنبه 1 دیماه سال 1388 00:22
دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم اینجا و آنجا و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت و هی این و آن سرسری آمد و رفت ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشا نکرد دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است یکی گفت: چه دیوارهایش سیاه است یکی گفت: چرا نور اینجا کم است و آن دیگری گفت: و...
-
یا قاضی الحاجات...
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 13:45
خداوند دعا را سه گونه پاسخ میدهد : میگوید بله و آنچه که میخواهی به تومیدهد میگوید نه و بهتر از خواسته ات را نصیبت میکند میگوید صبر داشته باش و بهترینها را به تو میدهد
-
پرواز زیبا...
شنبه 28 آذرماه سال 1388 13:54
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد شخصی نشست و ساعت ها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد آن گاه تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمیتواند به تلاش ادامه دهد آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی پیله را گشاد کرد پروانه براحتی از پیله خارج شد اما جثه اش ضعیف و...
-
درویش عاشق...
جمعه 27 آذرماه سال 1388 13:43
درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده شد ! پس از اندک زمانی داد شیطان در آمد و رو به فرشتگان کرد و گفت : جاسوس می فرستید به جهنم!؟ از روزی که این آدم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و... حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است: با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به...
-
یارب العالمین....
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1388 23:59
ملاصدرا می گوید: خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود یتیمان را پدر می شود و مادر محتاجان برادری را برادر می شود عقیمان را طفل می شود ناامیدان را امید می شود گمگشتگان را راه می شود در تاریکی...
-
راز عشق...
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1388 14:14
کوچک باش و عاشق ،که عشق، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ... بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی ... زندگی با عشق = زندگی با شادی
-
عشق و اشک...
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1388 00:01
بر گوش جانم می رسد آوای زنگ قافله این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت با خبران غمت بی خبر از عالمند خنده کنان می رود روز جزا در بهشت هر که به دنیا کند گریه برای حسین چند روز دیگر محرم شروع میشود: خدایا به تو پناه میبریم از این حوادث تلخ و ناگواری که قلب ها را مجروح و ناله ها را فریاد...
-
خانه خدا...
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 11:05
پیش از اینها فکر میکردم خدا خانه ای دارد کنار ابر ها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه برق کوچکی از از تاج او هر ستاره پولکی از تاج او .لطفا جهت مطالعه ادامه این شعر زیبا بر روی ادامه مطلب کلیک کنید اطلس پیراهن او آسمان نقش روی دامن او کهکشان رعد و...
-
برای زندگی...
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 10:57
هیچ گاه از دوست داشتن انصراف نده، حتی اگه بهت دروغ گفت بازم بهش فرصت جبران را بده... شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از دنیا گرفت ، پس همیشه شاد باش ... امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد آدمی ساخته افکار خویش است ، همان خواهد شد که به آن می اندیشد ...
-
یک کف دست خاک!!...
شنبه 21 آذرماه سال 1388 23:38
سر تا پای خودم را که خلاصه میکنم میشوم قد یک کف دست خاک که ممکن بود یک تکه آجر باشد توی دیوار یک خانه، یا یک قلوه سنگ روی شانه یک کوه، یا مشتی سنگریزه، تهته اقیانوس؛ یا حتی خاک یک گلدان باشد؛ خاک همین گلدان پشت پنجره . یک کف دست خاک ممکن است هیچ وقت، هیچ اسمی نداشته باشد و...
-
عرفان...
شنبه 21 آذرماه سال 1388 01:09
خواجه عبدالله انصاری در مناجات نامه خود چنین میگوید: بدان که هرکه ده خصلت شعار خود سازد در دنیا و اخرت کار خود سازد: با خدا به صدق و صفا با خلق خدا به عدل و انصاف با نفس به قهر و ستیز با بزرگان به خدمت و درستی با خردان به شفقت و مهربانی با درویشان به سخاوت و بلند نظری با دوستان به نصیحت و دلالت با دشمنان به حلم...
-
طبیب عشق...
شنبه 21 آذرماه سال 1388 01:06
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صدبلا بکند عتاب یارپریچهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صدجفا بکند زملک تاملکوتش حجاب بردارند هرآنکه خدمت جام جهان نما بکند طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد درتو نبیند کرا دوا بکند تو باخدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند زبخت خفته ملولم...
-
مصاحبه با خدا
شنبه 21 آذرماه سال 1388 00:50
در رویا دیدم که دارم با خدا مصاحبه میکنم خدا از من پرسید مایلی از من چیزی بپرسی؟ من گفتم، اگر وقت داشته باشید با لبخندی گفت وقت من ابدی است چه پرسشی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟ پرسیدم چه چیزی در رفتار انسان ها هست که شما را شگفت زده می کند؟ خدا پاسخ داد آدم ها از بودن در دوران کودکی خسته می شوند عجله دارند...
-
چرا؟...
جمعه 20 آذرماه سال 1388 00:24
گفتم : خدای من دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سرسنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا برشانه های صبورت بگذارم ، آرام برایت بگویم و بگریم ، درآن لحظات شانه های تو کجا بود ؟ گفت : ای عزیزتر از هرچه هست ، تو نه تنها درآن لحظات دلتنگی که درتمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی ، من آنی خود را ازتو دریغ...
-
نزدیک تر از خودت...
پنجشنبه 19 آذرماه سال 1388 23:08
چه شبها که خودت را تنها دیدی... و چه روزها که در پستوی نهانخانه دلت پنهان شدی وبرای حرف هایی که شنیده بودی و رنجهایی که کشیده بودی و آرزوهایی که ناخواسته به باد رفته بود مظلومانه گریستی و فکر کردی کسی بر احوال تو آگاه نیست...؟! چرا باور نکردی که مهربان عزیزی از رگ گردن به تو نزدیک تر وبر درد تو از مادر دلسوزتر است؟...
-
چاله و مرد...
پنجشنبه 19 آذرماه سال 1388 23:02
ر وزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ... خشکه متعصبی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای ! یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت ! یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد ! یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت! یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد ! یک روانشناس او را...
-
عید بزرگ غدیرخم مبارک...
جمعه 13 آذرماه سال 1388 19:40
فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ این سخن را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان برسانند تا برپایی رستاخیز. بی علی در جسم هستی روح نیست کشتــــی شـــرع نبـی را نــوح نیست **** بـی علـــی اصل عبادت باطل است بی علی هرکس بمیرد جاهل است **** مدح علی و آل علی بر زبان ماست گویا...
-
یک حبه قند...
پنجشنبه 12 آذرماه سال 1388 18:40
شیطان اندازه یک حبّه قند است گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما حل می شود آرام آرام بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم و روحمان سر می کشد آن را آن چای شیرین را شیطان زهرآگین ِدیرین را آن وقت او خون می شود در خانه تن می چرخد و می گردد و می ماند آنجا او می شود من *** طعم دهانم تلخ ِتلخ است انگار سمی قطره قطره رفته میان تاروپودم این...
-
حکمت...
چهارشنبه 4 آذرماه سال 1388 19:11
همه چیزهمیشه آنطوری نیستند که به نظر می رس د هنگامیکه اوضاع ظاهرا بروفق مراد نیست اگر ایمان داشته باشید باید توکل کنید و بدانید که همواره هرچه پیش می آید به نفع شماست فقط ممکن است تا مدتها حکمتش را نفهمید .
-
لعنت بر شیطان...
دوشنبه 2 آذرماه سال 1388 13:59
گفتم: لعنت بر شیطان ! لبخند زد . پرسیدم: چرا می خندی؟ پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد . پرسیدم: مگر چه کرده ام؟ گفت: مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام . با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم؟ ! جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند ....
-
مرد راهش باش تا شاهت کند...
جمعه 29 آبانماه سال 1388 19:29
در راه خدا خم شو تا قد راست کنی؛ کوچک باش تا بزرگت کنند و خالی باش تا برای پر شدن جایی داشته باشی. به خرابیت آگاه شو تا مرمت پذیری و بی چیز باش تا به دست آوری. خدمت کن تا ریاست کنی و منعطف باش تا نشکنی به یاد داشته باش اگر با آن یگانه پیوند بخوری مردمان در کمال اطمینان به نزدت خواهند شتافت.
-
امانت خدا...
جمعه 29 آبانماه سال 1388 19:27
امانت خدا بر زمین مانده بود.آدمیان می گذشتند بی هیچ باری بر شانه هایشان. خدا پیامبری فرستاد تا به یادشان بیاورد قول نخستین و بیعت اولین را. پیامبر گفت ای آدمیان ... ای آدمیان این امانت از آن شماست. بر دوشش کشید. این همان است که زمین و آسمان را توان بر دوش کشیدنش نیست. پس به یاد آورید انسان را و دشواری اش را. اما کسی...
-
آلبرت انیشتین و خدا...
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 19:04
روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا دانشجویانش را به مبارزه بطلبد. او پرسید : آیا خداوند هر جیزی را که وجود دارد ، آفریده است ؟ دانشجویی شجاعانه پاسخ داد : بله . استاد پرسید : هر چیزی را؟ پاسخ دانشجو این بود : بله هر چیزی را . استاد گفت : در این حالت ، خداوند شر را آفریده است . درست است ؟ زیرا شر وجود دارد . برای این...