-
پاکی...
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 23:37
رسیدن به راستی و درستی چندان سخت و پیچیده نیست کافیست کمی به خوی کودکی برگردیم .
-
بنام خدایی که نام و یادش آرامش بخش دلهاست ...
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 14:06
چقدر شبیه خودت میشوی وقتی ... به ترانه خوانی قلبت گوش می سپاری ... چه زیبا عشق الهی را زمزمه می کند ... سختی های زندگی را با آرامش تدبیر و شجاعت پشت سر می گذاری! زیرا می دانی خدا درسی بیش از ظرفیتت به تو نمی دهد. بر روی صفحه ی ذهنت فقط و فقط لحظه های خوش را نقش میزنی!! هر روز صبح به محض بیدار شدن پیش از هر چیز به خدا...
-
خدایا....
جمعه 20 فروردینماه سال 1389 01:04
چه لحظه هایی که در زندگی ترا گم کردم اما تو همیشه کنارم بودی ... چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی ... چه ساعت هایی که غرق در شادی و غرور، تو رو که پشت همه موفقیت هام قایم شده بودی از یاد بردم اما تو همیشه به یادم بودی ... چه روزهایی که سرمو تو لاکم کردم و توی غصه هایی که فکر میکردم تو برا تلافی...
-
برای زندگی...
جمعه 20 فروردینماه سال 1389 00:47
برنامه زندگی در سخن امام صادق (علیه السلام) : شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید برنامه زندگی شما چگونه است ؟ حضرت فرمودند: زندگی من بر چهار پایه استوار است دانستم که کار مرا کسی انجام نمی دهد، پس خودم تلاش نمودم . دانستم خدا بر کارهای من آگاه است و آنها را می بیند ،پس حیا کردم . دانستم که روزی مرادیگری نمی خورد،...
-
بخوان....
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 02:01
رابطه ی آدمیان با خداوند، دست کم بردو گونه است و به دو صورت می توان با خدا ارتباط برقرار کرد و درباره اش اندیشید. البته چنین هم نیست که همه انسانها به یک اندازه و به یک نحو بتوانند هر دو نوع رابطه را برقرار کنند، بلکه ظرفیت ها و توانایی هایی لازم است تا بتوان هر دو رابطه را برقرار کرد. علاوه بر آن، چنین نیست که هر یک...
-
وقتی تو بیایی...
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 14:32
آقاجان ما از همان کودکی تو را دوست داشتیم با همه فطرتمان به تو عشق می ورزیدیم و با همه وجودمان بی تاب آمدنت بودیم. اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی میشود جهان وقتی تو بیایی ....... کسی به ما نگفت وقتی تو بیایی پرندگان در آشیانه های خود جشن می گیرند و ماهیان دریا شادمان میشوند و چشمه ساران می جوشند و زمین چند برابر...
-
التماس دعا...
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 14:24
از بنده ناپاک خدا به خدای پاکی ها و نور ها خدایا کاری کن که هنگام نماز فقط با زبانی که به من دادی ذکرت را نگویم بلکه با تمام وجودم تو را یاد کنم کاری کن تمام حواسم موقع نماز به تو باشد و مبادا افکارم منحرف شود و با تمام وجودم ثنا تو را گویم بار خدایا به من توفیق عطا کن که کار هایم را با نام تو و با یاد تو آغاز کنم و...
-
بنام خالق بی همتا....
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 14:22
فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداست و بازگشت همه بسوی خداست خدایا دلم را بسوی تو به پرواز درمی آورم خدایا سپاسگذارم که من آلوده را دعوت کردی خدایا تو میدانی، من هم میدانم که قبل از این در سیاهی و گمراهی بودم خدایا سپاسگذارم که چشمانم را بینا کردی برای دیدن نشانه هایت خدایا سپاسگذارم که گوشم را شنوا کردی برای شنیدن...
-
آدمی دو قلب دارد...
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 14:21
یا لطیف آدمی دو قلب دارد : قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حظورش بی خبر . قلبی که از آن باخبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد همان که گاهی می شکند گاهی می گیرد و گاهی می سوزد گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه و گاهی هم از دست می رود ... با این دل است که عاشق می شویم با این دل است که دعا می کنیم با همین دل است...
-
نابینایی...
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 14:20
بسم الله نور ... جهنم تاریک بود. جهنم سیاه بود . جهنم نور نداشت. شیطان هر روز صبح از جهنم بیرون می آمد و مشت مشت با خودش تاریکی می آورد. تاریکی را روی آدم ها می پاشید و خوشحال بود، اما بیش از هر چیز خورشید آزارش می داد... خورشید ، تاریکی را می شست . می برد و شیطان برای آوردن تاریکی هی راه بین جهنم و روز را می رفت و...
-
کیمیای عشق...
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 14:19
یا انیس من لا انیس له ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم وی مطربان ای مطربان دف شما پرزر کنم ای تشنگان ای تشنگان امروز سقایی کنم وین خاکدان خشک را جنت کنم کوثر کنم ای بیکسان ای بیکسان جاء الفرج جاء الفرج هر خسته غمدیده را سلطان کنم سنجر کنم ای کیمیا ای کیمیا در من نگر زیرا که من صد دیر را مسجد کنم صد دار را منبر...
-
تو بازنده نیستی...
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 14:17
یا هو ... آموختن آسان نیست ! خستگی هر آن در کمین است . آزرده میشوی ، احساس شکست میکنی . شک می کنی که رها کنی و بگذری . می خواهی بر کناره روی و وانمود کنی که اتفاقی نیافتاده . اما نه ! تو بازنده نیستی که یک مبارزی ! پیش از آنکه برنده باشیم باید بازنده باشیم . باید گاه بگرییم تا بتوانیم روزی بخندیم . باید آزرده باشیم تا...
-
درد بی درمان....
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 00:32
رندی را گفتند: درد بی درمان چیست گفت: غم عشق پرسیدند: غم عشق چگونه طاقت فرسا شود گفت: در فراق یار گفتند: فراق یار چگونه جلوه گری کند گفت: با آه جگر سوز پرسیدند: جانکاه تر از غم عشق و فراق یار وسوز جگر گفت: آن است که عاشق از ابراز عشق به معشوقش درماند گفتند: چه سازد عاشقی که به این درد مبتلا ست گفت: تنها بماند و بسوزد...
-
غم تو...
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 00:21
تا با غم تو مرا کار افتاد بیچاره دلم در غم بسیار افتاد بسیار فتاده بود دل در غم عشق اما نه چنین که این بار افتاد اول به هزار لطف بنواخت مرا آخر به هزار غصه بگداخت مرا چون مهره ی مهر خویش میباخت مرا چون من همه او شدم بنداخت مرا زاهد بودم ترانه گویم کردی سر دفتر بزم و باده جویم کردی سجاده نشین با وقاری بودم بازیچه...
-
خاطره...
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 23:34
رسیدن به راستی و درستی چندان سخت و پیچیده نیست کافیست کمی به خوی کودکی برگردیم .
-
ار چه بی قراری...
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 20:07
سر را گرفته بودم یعنی که در خمارم گفت ار چه در خماری نی در خمار مایی ؟ گفتم چو چرخ گردان والله که بیقرارم گفت ار چه بیقراری نی بیقرار مایی ؟ سود و زیان یکی دان چون در قمار مایی اینجا دویی نباشد این ما و تو چه باشد این هر دو را یکی دان چون در شمار مایی خاموش کن که دارد هر نکتهی تو جانی مسپار جان به هر کس چون...
-
زلال باش...زلال....
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 19:38
پرسیدم... ، چطور ، بهتر زندگی کنم ؟ با کمی مکث جواب داد : گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ، با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ، و بدون ترس برای آینده آماده شو . ایمانت را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن ، وهیچگاه به باورهایت شک نکن . زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی . پرسیدم...
-
برای تو...
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 19:30
نیمه شب بود و غمی تازه نفس ره خوابم زد و ماندم بیدار ریخت از پرتو لغزنده شب سایه دسته گلی بر دیوار همه گل بود ولی روح نداشت سایه ای مضطرب و لرزان بود. چهره ای سرد و غم انگیز و سیاه گویی آن مرده سرگردان بود شمع خاموش شد از تندی باد اثر از سایه به دیوار نماند کس نپرسید کجا رفت که بود؟ که دمی چند در اینجا گذراند این منم...
-
چون عشق بورزی...
شنبه 22 اسفندماه سال 1388 00:13
چون عشق بورزی، همه هستی به تو عشق می ورزد. هستی، ما را از تمام جهتها و ابعاد باز می تاباند. اگر ما آوازی زیبا بخوانیم، آن آواز هزاران بار زیباتر به ما باز می گردد و ما غرق در اواز می شویم . از هر دست بدهیم از همان دست می گیریم . هرچه بکاری آنرا درو می کنی. و البته اگر تو بذری کوچک بکاری هزاران بذر را درو خواهی کرد....
-
الهی سوز عشقت بیشتر کن....
شنبه 8 اسفندماه سال 1388 17:39
سختی هر چی بیشتر می شه باید بفهمیم که اون نظرش به ماست.اقلا نگامون می کنه.اقلا هنوز دوست داره صداش کنیم.دوست داره صدامونو بشنوه.اشکامونو ببینه.خدایا شکرت که به ما درد دادی تا درمانش خودت باشی.خدایا بی دردم نکن که فراموشت کنم.که از یادم بری.که مغرور شم.که فکر کنم چیزی شدم . الهی سوز عشقت بیشتر کن دل ریشم زدردت ریشتر کن...
-
بنام خدایی که نام و یادش آرامش بخش دلهاست ..
جمعه 7 اسفندماه سال 1388 12:47
چقدر شبیه خودت میشوی وقتی ... به ترانه خوانی قلبت گوش می سپاری ... چه زیبا عشق الهی را زمزمه می کند ... سختی های زندگی را با آرامش تدبیر و شجاعت پشت سر می گذاری! زیرا می دانی خدا درسی بیش از ظرفیتت به تو نمی دهد. بر روی صفحه ی ذهنت فقط و فقط لحظه های خوش را نقش میزنی!! هر روز صبح به محض بیدار شدن پیش از هر چیز به خدا...
-
داستانی برای...
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1388 23:47
بنام زیبای زیبا گروهی از فارغ التحصیلان پس از گذشت چند سال و تشکیل زندگی و رسیدن به موقعیتهای خوب کاری و اجتماعی طبق قرار قبلی به دیدن یکی از اساتید مجرب دانشگاه خود رفتند. بحث جمعی آن ها خیلی زود به گله و شکایت از استرسهای ناشی از کار و زندگی کشیده شد . استاد برای پذیرایی از میهمانان به آشپزخانه رفت و با یک قوری...
-
یک داستان...
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1388 23:57
یک روز دختری که از درس ریاضی نمره نیاورده بود، قلبش شکسته شده بود و بهترین دوستش هم او را ترک کرده بوده به مادرش گفت : همش اتفاق های بد می افته ! مادر که در حال کیک پختن بود از او پرسید که آیا کیک دوست دارد ؟ و دخترک جواب داد : البته من عاشق دست پخت شما هستم ! مادر مقداری روغن مخصوص شیرینی پزی به او داد دخترک گفت...
-
جمله ای برای زندگی....
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1388 23:53
موانع و مشکلاتی که هم اکنون با آن ها مواجه هستیم را نمی توانیم با طرز فکر کنونی خود حل کنیم ما باید وارد سطح بالاتری از طرز فکر و آگاهی شویم تا بتوانیم با این مسائل روبه رو گردیم . " آلبرت اینیشتین "
-
خدایا...
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1388 20:21
این تو بودی که عزیزم داشتی؛ این تو بودی که مرا راهنمایی کردی برایمان پیش از آنکه شکر احسانت را دریابم.
-
دارو
سهشنبه 6 بهمنماه سال 1388 19:41
عشق دارو و نوش داروی همه دردهاست چون همه دردها را در خودش حل می کند .
-
راز هستی
سهشنبه 6 بهمنماه سال 1388 19:26
پرده ، اندکی کنار رفت و هزار راز روی زمین ریخت . رازی به اسم درخت، رازی به اسم پرنده، رازی به اسم انسان . رازی به اسم هر چه که می دانی. و باز پرده فرا آمد و فرو افتاد . و آدمی این سوی پرده ماند با بهتی عظیم به نام زندگی ، که هر سنگ ریزه اش به رازی آغشته بود و از هر لحظه ای رازی می چکید. در این سوی رازناک پرده ، آدمیان...
-
لیلی نام تمام دختران ایران زمین است
سهشنبه 6 بهمنماه سال 1388 19:22
خدا گفت : زمین سردش است . چه کسی می تواند زمین را گرم کند؟ لیلی گفت: من خدا شعله ای به او داد. لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت. سینه اش آتش گرفت. خدا لبخند زد. لیلی هم . خدا گفت: شعله را خرج کن. زمینم را به آتش بکش لیلی خودش را به آتش کشید. خدا سوختنش را تماشا می کرد لیلی گُر می گرفت. خدا حظ می کرد. لیلی می ترسید آتشش...
-
خداوندا...
جمعه 25 دیماه سال 1388 14:22
خداوندا آنان که دل به تو داده اند انیسی مهربان و دوستی روشن مهر و نازنین یافته اند اسرار نگفتنی را به تو می گویند هر چه می خواهند از تو می خواهند الهی اینان در دیار غربت پراکنده اند و سخت بی کس و بی آشنا به سر می برند جهانیان از عاشقان تو بیگانه اند و خودپرستان از سوز و گداز عشق بی خبر الهی هر آن دم که از وحشت تنهایی...
-
سخنی برای زندگی...
جمعه 25 دیماه سال 1388 14:19
برای آغاز هر تحول در خود، ابتدا منبع تولید ترس و نفرت را در وجود خود شناسایی و ریشه کن کنید. از مهم ترین کارهایی که به عنوان یک آدم بزرگ می توانید انجام دهید اینست که گهگاه به شادمانی دوران کودکی برگردید . به هر کاری که دست زدید، نیاز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید، زیرا این شیوه زندگی معجزه آفرینان...