راز مستی

الهی و ربی من لی غیرک؟

راز مستی

الهی و ربی من لی غیرک؟

درد بی درمان....

رندی را گفتند: درد بی درمان چیست

گفت: غم عشق


پرسیدند: غم عشق چگونه طاقت فرسا شود

گفت: در فراق یار


گفتند: فراق یار چگونه جلوه گری کند

گفت: با آه جگر سوز


پرسیدند: جانکاه تر از غم عشق و فراق یار وسوز جگر

گفت: آن است که عاشق از ابراز عشق به معشوقش درماند


گفتند: چه سازد عاشقی که به این درد مبتلا ست

گفت: تنها بماند و بسوزد و بسازد


پرسیدند:حاصل سوختن و ساختن

گفت: مرگ جان و حیات جسم . . . بمیرد قبل از آنکه بمیرد


گفتند: چگونه

گفت: درموت جسم فانی شود و روح باقیست..

اما عاشق سینه سوخته ناتوان را روح بمیرد و جسم در حیات


پرسیدند:اگر فی الحال خرقه تهی کند

گفت: جاودانه در بهشت خواهد ماند


گفتند:نقری که برازنده سنگ مزارش باشد

گفت:

بر سر تربت ما چون گذری همت خواه

که زیارتگه رندان جهان خواهد شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد