آقاجان ما از همان کودکی تو را دوست داشتیم با همه فطرتمان به تو عشق می ورزیدیم
و با همه وجودمان بی تاب آمدنت بودیم.
اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی میشود جهان وقتی تو بیایی.......
کسی به ما نگفت وقتی تو بیایی پرندگان در آشیانه های خود جشن می گیرند و ماهیان دریا
شادمان میشوند و چشمه ساران می جوشند و زمین چند برابر محصول خویش را عرضه می کند....
به ما نگفتند که وقتی تو بیایی دلهای بندگان را آکنده از عبادت واطاعت می کنی و عدالت بر همه
جا دامن می گستراند وخدا به واسطه تو دروغ را ریشه کن می کند و خوی ستمگری و درندگی را
محو می سازد وطوق ذلت را از گردن خلایق بر میدارد .......
امید که بیایی!
من هر جمعه به یادت اشک می ریزم و اشک هایم هر جمعه صفحات دعای ندبه را خیس می
کند. آنها را جلو پنجره اتاقم می گذارم تا بخار شود و به دیدار خدا برود.
ای بهاری ترین نسیم!
آیا میشود روزی گرمای حضورت را حس کنم؟
آیا آن روز زنده خواهم بود؟
ای کاش بجای هفت سین میتوانستم هفت آرزو کنم و من هر هفت بار ظهور تورا آرزو میکردم.
به امید ظهورش
با تشکر.