راز مستی

الهی و ربی من لی غیرک؟

راز مستی

الهی و ربی من لی غیرک؟

ار چه بی قراری...

سر را گرفته بودم یعنی که در خمارم

گفت ار چه در خماری نی در خمار مایی ؟

گفتم چو چرخ گردان والله که بی‌قرارم

گفت ار چه بی‌قراری نی بی‌قرار مایی ؟

سود و زیان یکی دان چون در قمار مایی

این‌جا دویی نباشد  این ما و تو چه باشد

این هر دو را یکی دان چون در شمار مایی

خاموش کن که دارد هر نکته‌ی تو جانی

مسپار جان به هر کس چون جان‌سپار مای

مولانا

زلال باش...زلال....

پرسیدم... ،

چطور ، بهتر زندگی کنم ؟ 

با کمی مکث جواب داد :

گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،

با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،

و بدون ترس برای آینده آماده شو .

ایمانت را نگهدار و  ترس را به گوشه ای انداز  .

شک هایت را باور نکن ،

وهیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .

پرسیدم ،

آخر ....

و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،

قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .

کوچک باش و عاشق ... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..

بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..

داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد وادامه داد ... :

زلال باش ... ،‌      زلال باش ..... ،

فرقی نمیکند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ،

زلال که باشی ، آسمان در توست .

برای تو...


نیمه شب بود و غمی تازه نفس

ره خوابم زد و ماندم بیدار

ریخت از پرتو لغزنده شب

سایه دسته گلی بر دیوار

همه گل بود ولی روح نداشت

سایه ای مضطرب و لرزان بود.


چهره ای سرد و غم انگیز و سیاه

گویی آن مرده سرگردان بود

شمع خاموش شد از تندی باد

اثر از سایه به دیوار نماند


کس نپرسید کجا رفت که بود؟

که دمی چند در اینجا گذراند

این منم خسته دراین کلبه تنگ

جسم درمانده ای از روح جداست

من اگر سایه خویشم یا رب

روح آواره من کیست کجاست؟


چون عشق بورزی...


چون عشق بورزی، همه هستی به تو عشق می ورزد.

هستی، ما را از تمام جهتها و ابعاد باز می تاباند.

اگر ما آوازی زیبا بخوانیم، آن آواز هزاران بار زیباتر به ما باز می گردد و ما غرق در اواز می شویم.


از هر دست بدهیم از همان دست می گیریم. هرچه بکاری آنرا درو می کنی.

و البته اگر تو بذری کوچک بکاری‌ هزاران بذر را درو خواهی کرد.


هستی خسیس نیست، بلکه با دست و دلبازی می بخشد.

اما هستی زمانی می بخشد که تو قبلا بخشیده باشی و چند برابر آنچه را که تو بخشیده ای بازپس می دهد.


پس همه چیز بستگی به تو دارد.

اگر در جست و جوی شادمانی هستی، همه چیز و همه کس را غرق در شادمانی کن.


اگر عشق می خواهی ، عشق بورز. اگر چیزی را می خواهی، فقط خواستن آن کافی نیست. چیزی را که می خواهی، انجام بده. به آن واقعیت ببخش تا به زودی هرچه را که داده ای هزاران بار بیشتر به خودت باز گردد.


هرچه را که می خواهی، بده تا دیگر خالی نباشی. تا کامروا باشی.

کامروای مطلق، فراتر از تصور و فراتر از رویاهایت.

الهی سوز عشقت بیشتر کن....

سختی هر چی بیشتر می شه باید بفهمیم که اون نظرش به ماست.اقلا نگامون می کنه.اقلا هنوز دوست داره صداش کنیم.دوست داره صدامونو بشنوه.اشکامونو ببینه.خدایا شکرت که به ما درد دادی تا درمانش خودت باشی.خدایا بی دردم نکن که فراموشت کنم.که از یادم بری.که مغرور شم.که فکر کنم چیزی شدم.

الهی سوز عشقت بیشتر کن دل ریشم زدردت ریشتر کن
از این غم گر دمی فارغ نشینم به جانم صد هزاران نیشتر کن


آره انقد ننالیم که ماشین نداریم.خونه نداریم.پول نداریم.یه خورده اونو بخوایم.اینا اسباب بازی های این دنیاست.اصل اونه.تازه به اینام که می رسیم راضی نمی شیم هی مدل ماشینو ببر بالا.خودمونو می کشیم زیر صد تا قرض می ریم خونمونو دو تا کوچه ببریم بالاتر.اخرش چی؟آدم خوبه تلاش کنه همه چیز داشته باشه ولی یادمون باشه ما سوار الاغمون بشیم نه الاغمون سوار ما.


این عمر به ابر نو بهاران ماند
این دیده به سیل کوهساران ماند

ای دوست چنان بزی که بعد از مردن
انگشت گزیدنی به یاران ماند

بنام خدایی که نام و یادش آرامش بخش دلهاست ..

چقدر شبیه خودت میشوی وقتی ...


 به ترانه خوانی قلبت گوش می سپاری ... چه زیبا عشق الهی را زمزمه می کند ...

سختی های زندگی را با آرامش تدبیر و شجاعت پشت سر می گذاری! زیرا می دانی خدا درسی بیش از ظرفیتت به تو نمی دهد.

بر روی صفحه ی ذهنت فقط و فقط لحظه های خوش را نقش میزنی!!

هر روز صبح به محض بیدار شدن پیش از هر چیز به خدا سلام می کنی.و به خاطر روز سر شار از معجزه ای که پیش رو داری تشکر می کنی...!

در بد ترین شرایط زندگی هم زمزمه می کنی: آرامش!

هر گاه کسی از تو می خواهد که پندی به او بدهی می گویی: همیشه به خدا توکل کن!  

در زندگی ات فقط روزهایی را به حساب می آوری که حد اقل یک کار خوب انجام می دهی این کار خوب می تواند یک لبخند گرم باشد...!

می دانی که بهترین راه برای شاد زیستن شاد کردن دیگران است...!

هر اتفاقی که در زندگی ات می افتد سعی می کنی از آن درسی بیاموزی. چون میدانی که خدا بی دلیل آن اتفاق را در زندگی ات قرار نداده است !!!

هیچ وقت نگران فردا نیستی . چون ایمان داری که فردا خیلی خیلی بهتر از امروز است...

می دانی که تنها راه رسیدن به آرامش در این آشفته بازار دنیا این است که به خدا اعتماد کنی .

داستانی برای...

بنام زیبای زیبا 


گروهی از فارغ التحصیلان پس از گذشت چند سال و تشکیل زندگی و رسیدن به موقعیت‌های خوب کاری و اجتماعی طبق قرار قبلی به دیدن یکی از اساتید مجرب دانشگاه خود رفتند. بحث جمعی آن ها خیلی زود به گله و شکایت از استرس‌های ناشی از کار و زندگی کشیده شد.

استاد برای پذیرایی از میهمانان به آشپزخانه رفت و با یک قوری قهوه و تعدادی از انواع قهوه خوری های سرامیکی، پلاستیکی و کریستال که برخی ساده و برخی گران قیمت بودند بازگشت. سینی را روی میز گذاشت و از میهمانان خواست تا از خود پذیرایی کنند.
پس از آنکه همه برای خود قهوه ریختند استاد گفت: اگر دقت کرده باشید حتما متوجه شده‌اید که همگی قهوه خوری‌های گران‌قیمت و زیبا را برداشته‌اید و آنها که ساده و ارزان قیمت بوده اند در سینی باقی مانده‌اند. البته این امر برای شما طبیعی و بدیهی است.
سرچشمه همه مشکلات و استرس‌های شما هم همین است. شما فقط بهترین‌ها را برای خود می‌خواهید. قصد اصلی همه شما نوشیدن قهوه بود اما آگاهانه قهوه خوری‌های بهتر را انتخاب کردید و البته در این حین به آن چه دیگران برمی‌داشتند نیز توجه داشتید. به این ترتیب اگر زندگی قهوه باشد، شغل، پول، موقعیت اجتماعی و … همان قهوه خوری‌های متعدد هستند. آنها فقط ابزاری برای حفظ و نگهداری زندگی‌اند، اما کیفیت زندگی در آنها فرق نخواهد داشت .گاهی، آن قدر حواس ما متوجه قهوه‌خوری هاست که اصلا طعم و مزه قهوه موجود در آن را نمی‌فهمیم. پس دوستان من، حواستان به فنجان‌ها پرت نشود … به جای آن از نوشیدن قهوه خود لذت ببرید.

زندگی جیره مختصری است

مثل یک فنجان چای

و کنارش عشق است

مثل یک حبه ی قند

زندگی را با عشق نوش جان باید کرد

یک داستان...


یک روز دختری که از درس ریاضی نمره نیاورده بود، قلبش شکسته شده بود

و بهترین دوستش هم او را ترک کرده بوده

به مادرش گفت : همش اتفاق های بد می افته !

مادر که در حال کیک پختن بود از او پرسید که آیا کیک دوست دارد ؟

و دخترک جواب داد : البته من عاشق دست پخت شما هستم !

مادر مقداری روغن مخصوص شیرینی پزی به او داد

دخترک گفت :اه...! حالم را به هم می زنه !

مادر تخم مرغ خام پیشنهاد کرد ،و دختر گفت : از بوش متنفرم !

این بار مادر رو به او کرد و پرسید: با کمی آرد چطوری ؟

و دختر پاسخ داد که از آن همه بدش می آید .

مادر با چهره ای مهربان و متین رو به دخترش کرد و گفت : بله شاید مهمه اینها به تنهای  به نظرت بد بیایند ولی وقتی آنها را به اندزه و شیوه مناسب با هم مخلوط کنی یک کیک خیلی خوشمزه خواهی داشت .

خداوند نیز این چنین عمل می کند .

ما خیلی وقتها از پیشامدهای ناگوار از پروردگارمان شکایت می کنیم در حالی که فقط اومی داندکه این موقعیت ها برای آمادگی در مراحل بعدی زندگی لازم است و منتهی به خیر می شوند .

باید به خداوند توکل کرد و اطمینان داشت که همه این موقعیت های به ظاهر نا خوشایند معجزه می آفرینند.

مطمئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد چون در هر بهار برایت گل می فرستد وهر روز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند.

پروردگار هستی با اینکه می تواند در هر جای از دنیا باشد قلب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگویی گوش می کند .و تو باید صبور باشی و این مراحل را طی کنی.

جمله ای برای زندگی....

موانع و مشکلاتی که هم اکنون با آن ها مواجه هستیم را  نمی توانیم

با طرز فکر کنونی خود حل کنیم ما باید وارد سطح بالاتری

از طرز فکر و آگاهی شویم تا بتوانیم با این مسائل روبه رو گردیم.


" آلبرت اینیشتین"